داستان سحر

اسمم سحر . میخوام از یه عشقی بگم که واسه اولین بار از ته دل معنی عشق واقعیو

 

چشیدم.

 

 

 

ترم 3 کاردانی بودم دختر مغروری بودم خیلیا تو دانشگاه بهم پیشنهاد دوستی و ازدواج

 

دادن اما سحر مغرورتر از اون چیزی بود که فک میکنید همه رو رد کردم . تو دانشگاه یه

 

اکیپ 3 نفر بودیمو هستیم من که سحر باشم ، الهام و کژال . داشتیم 3تایی از طبقه 2

 

دانشگاه میومدیم پائین وسطای ترم بود و اون روز خیلی دانشگاه شلوغ بود . از پله‌ها که

 

داشتم میومدم پائین به یه پسر خوردم تو اون شلوغی وایسادیم و همدیگرو نگاه کردیم از

 

کنار هم رد شدیم رفتیم همه‌چی یادمم رفت تا دوز بعدش که یه پسر از وسط لابی دانشگاه

 

داشت رد میشد یه دفعه چشمش بهش افتاد به دوستام گفتم من از این خوشم میاد دوستامم فک

 

کردن مثه بقیه‌اس واسم حتی خودمم همین فکرو میکردم تا چند وقت بعد پسر تو لابی

 

نزدیک ما نشست من خوشحال بودم دیدم انگار احساسم 2طرفس اونم داره به من آمار میده

 

خوشحال تر شدم . چند وقتی گذشت و من واون بهم آمار میدادیم . دم در داشگاه با یه

 

پسری به اسم حسین وایساده بودم که پسر رو نشونش دادم گفتم حسین اون پسره داره بهو

 

آمار میده جواب داد اون دوست دختر فاب داره بهش فک نکن ، یکم ناراحت شدم ولی

 

کاریش نمیشد کرد دیگه خیلی کم بهش نگاه میکردم ولی با اینکه میدونستم دوست دختر داره

 

باز آمارشو میگرفتم و میرفتم جلوی چشمش امتحانای آخر ترم بود اکیپ ماهم تو دانشگاه

 

زیاد تو چشمه اون روز بارونی کالباسی رنگ پوشیده بودم یه تیپی زده بودم که یکی از

 

پسرا که آمارش بالا بود اونم به آمار میداد ، داشتم تو یه کلاسی درس میخوندم پاشدم یه

 

قدمی بزنم از جلوی یه کلاس رد شدم پسره منو دید سرش تو جزوه بود یه دفعه خیلی ضایع

 

زد به دوستش که منو دیده منم خودمو دسته بالا گرفتمو خیلی مغرورانه جلوش قدم زدم ولی

 

هربار که میدیدمش قلبم میلرزید عاشق شده بودم روز و شب به اون فک میکردم ، بعد یه

 

امتحانی رفتیم با بچه‌ها سفره خونه که یه دفعه دیدمش دلم ریخت اصلا حالیم نبود چی میگم

 

واسه چی میخندم خودمم قاطی کرده بودم که یکی صداش کرد امین اونم برگشت و جواب

 

داد ، تازه فهمیدیم اسمش امین برگشت نگام کرد دلم میخواست همونجا داد بزنم بگم دوست

 

دارم رفتیم دم در امین و چندتا از پسرای دانشگاه دم در بودن یکی گفت امین عشقتو دیدی ؟

 

من شیش دنگ حواسم بود که کیو میگه که امینم جواب داد : آره باهاش تموم کردم .

 

ناراحت بودم که انقدر راحت جلوی من گفت ولی خوب از قصد اینو گفت که من بفهمم از

 

یه طرفم تو دلم عروسی بود که با اون تموم کرده . آمار دادن به همدیگه ، نگاهامون همه‌ی

 

اینا گذشت تا زد و کژال با دوست صمیمی امین دوست شد به اسم شاهین . اون شبی که

 

فهمیدم از خوشحالی بال داشتم درمیووردم . دم انتشارات کژال و شاهین و امین وایساده

 

بودن منم رفتم پیششون ولی وقتی رفتم اونجا لال شده بودم و فقط من و امین چشم تو چشم

 

همدیگه بودیم شاهین ازم سوال میپرسید نتونستم جواب بدم . عاشق شده بودم. بیشتر بچه ها

 

دوستای من ، دوستای امین فهمیده بودن که ما دوتا از همدیگه خوشمون میاد ولی... نمیومد

 

جلو منم که مغرور تا خود اینجاش غرورمو زیر پا گذاشته بودم و به امین آمار میدادم . 2

 

ترم گذشت همینطوری تو این 2 ترم با هیچکس دوست نشدم فقط بخاطر امین . تا اینکه

 

امتحانای ترم 4 بود از کنار شاهین دوست امین داشتم رد میشدم که شاهین دوست دختر

 

قبلی امین صدا کرد و گفت : باهم آشتی کردین ؟ مرجانم جواب داد : معلوم نیس . فقط با

 

کمال خونسردی از کنارش رد شدم خدا میدونه که داشتم میمردم . رسیدم خونه گریه کردم

 

یعنی اون موقعم که بهم آمار میدادیمم اون موقعم که باهم نبودنم گریه میکردم بخاطر عشقم

 

به این امید بودم که بهش میرسم یعنی همه میگفتن که شما دوتا با همید . ولی این گریه‌ام

 

واسه این بود که چرا وقتی با مرجان بود باز به من آمار میداد . از سر هوس نبود و گذری

 

مطمئنم . چون به گوشم رسیده بود که گفته بود منو خیلی میخواد واسه سرگرمی نیس ، از

 

چشاش فهمیده بودم . 7 ماه منو کشوند دنبال خودش حتی یه بار حاضر شدم برم پیشنهاد بدم

 

واسه دوستی . با مرجان فقط واسه این تموم نمیکنه که مرجان تنها تو دانشگاه با کسی

 

دوست نیس زیاد اجتماعی نیس ولی من عاشقم هنوزم عاشقشم ولی میخوام فراموشش کنم و

 

باخطر این حسی که تو این 7 ماه داشتم ازش تشکر کنم چون دوست داشتنم پاک بود هیچی

 

ازش نمیدونستم بخاطرش غرورمو زیر پا گذاشتم ممنونم امین جونم . به امید اینکه شاید یه

 

روزی بهم برسیم .

 


این نظر توسط pegah&parsa در تاریخ 1393/5/22/3 و 19:05 دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]

وبتون عالیه انشالله همه عاشق ها بهم برسن و عشقشون واقعی باشه اینم تقدیم تمام عاشق هابه وبلاگ من همسر سر بزنید به امیدار دیدار


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: